*سال نو؛ کوزه نو
یکی از رسوم قدیم این بود که در شب چهارشنبه سوری کوزههای سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، به پایین میانداختند و آنها را میشکستند و کوزه نویی را جایگزین میساختند؛ که این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران هنوز معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه متراکم میشود که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد.
*آجیل مشکلگشای چهارشنبه سوری
در گذشته پس از پایان آتشافروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند، تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقیمانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند، معتقد بودند با خوردن آجیل مشکلگشا، میتوانند آرزو کنند مشکلات برطرف و آرزوهایشان برآورده شود، برخی نیز اعتقاد داشتند با خوردن این آجیل از چشم زخم و چشم بد مصون میمانند.
*قاشقزنی
رسم دیگری که شیرینی خاصی برای دختران و پسران جوان داشت این بود که چادری بر سر و روی خود میکشیدند تا شناخته نشوند و به در خانه دوستان و همسایگان خود میرفتند، صاحبخانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه آمده و به کاسههای آنان آجیل چهارشنبه سوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریخت.
*فال گوشی
یکی دیگر از رسمهای چهارشنبه سوری این بود که در آن دختران جوان نیت میکردند، پشت دیواری میایستادند و به سخن رهگذران گوش فرامیدادند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگرفتند.
*آش بیمار
وقتی در خانهایی بیماری بود شب چهارشنبه سوری باید در شفای او میکوشیدند که بیماری او به سال دیگر نرسد برای این کار آشی میپختند که در میان زنان به اسم «آش بیمار» یا «آش امام زین العابدین بیمار» معروف بود (باید بادیه مسین به دست میگرفتند و با قاشق به در خانهای یا به در اتاق همسایه میرفتند و چنانکه او نداند که این خواهش از جانب چه کسی است با آن قاشق بر آن ظرف مسین میکوبیدن و صاحبخانه یا اتاق مکلف بود که چیزی که قابل استفاده برای آش است مانند آرد یا برنج یا غلات، بنشن و پیاز و… و آنچه در خانه موجود بود و اگر هم نبود چند شاهی پول در آن ظرف میریخت، هر چه در ظرف بود باید در ترکیب آش استفاده میشد و اگر پولی هم بود با آن پول باید لوازم آش تدارک دیده و از آن آش به بیمار میدادند و همچنین اضافی آن را نیز به تهیدستان رهگذر میدادند و همین آش هر دردی را شفا میبخشید).
*شال انداختن
پس از خاموشی آتش،کوزه شکستن ، فالگوشی،گرهگشایی و قاشقزنی نوبت شالاندازی جوانان بود، جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره میزدند، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر میساختند، آنگاه از راه پلکان خانهها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل میکردند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان میساختند، صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شالهایی بود به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلا آماده کرده، در گوشه شال میریخت و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میساخت که هدیه سوری آماده است، آنگاه شالانداز شال را بالا میکشید/فارس
دیدگاه