آمار دقیقی از تعداد زنان متکدی وجود ندارد
یک جامعه شناس کرمانشاهی با گرایش اقتصاد و توسعه در این باره به طلوع، گفت: آمار دقیقی از تعداد زنان متکدی، منشأ قومی آنها، محل زندگی و حتی پایگاه اقتصادی- اجتماعی آنان نداریم، زیرا برخی از حرفهایها در تکدیگری بهطور عام و زنان بهطور خاص بحث میکنند و این میتواند پایگاه اقتصادی- اجتماعی آنان را تغییر دهد.
دکتر «امید منصوری» افزود: این آمار را باید سازمانهایی چون شهرداری، بهزیستی و حتی زندانها که در سالهای اخیر به شکلهای مختلفی دستاندرکار مسأله زنان بودهاند، در اختیار پژوهشگران، حوزه عمومی و حتی کل مردم قرار دهند تا بتوانند این موضوع را از آسیبی اجتماعی به مسألهای اجتماعی تبدیل کنند. یعنی آگاهی از ابعاد آسیب، هماندیشی بر سر این ابعاد و تبدیلکردن آن به نوعی دغدغه اجتماعی و ارائه راهحل، فرآیند مسألهسازی برای حل آن است.
وی ادامه داد: مهمترین معضلی که با آن روبرو هستیم، ایجاد اختلال در مسیر تبدیل یک آسیب اجتماعی به مسأله اجتماعی است که مهمترین دلیل آن، نگرش امنیتی در این زمینه است. این نگرش موجب دور نگهداشتهشدن اطلاعات، آمار و دیگر دادههایی است که میتواند صورتمسأله را مشخص کند تا برای حوزه عمومی قابل فهم شود.
منصوری ادامه داد: گاه پژوهشگرانی که محل نقد قرار میگیرند، به همین دلیل است که اطلاعات کامل در اختیار آنان قرار نمیگیرد تا بتوانند تا مرحله نهایی ارائه راهحل برسند. از اینرو نوک پیکان این سهلانگاری را باید به سمت نهادها و سازمانهایی نشانه گرفت که با دادههای موردنیاز پژوهشگران، به شکل امنیتی برخورد می کنند. هرچند نقد به خودی خود مهمترین کنش برای تغییر و صورتبندی وضعیت است.
بیشتر زنان متکدی، کولیها هستند
این جامعهشناس معتقد است، باوجود آنکه دادههای ما دقیق نیست، اما پررنگتر شدن تصویر زنانه تکدیگری در کرمانشاه، با بحرانهای اقتصادی دهه اخیر ارتباط دارد، شوکهای ارزی دهه اخیر توام با افزایش تحریمها و نیز پیشزمینه فقرزده شهر کرمانشاه، مجموعه رخدادهای تاریخی هستند که مهمترین اثر را بر این تصویر داشتهاند.
وی یادآور شد، با مطالعه هدفمند میتوان دریافت که اکثر زنان متکدی، کولیها هستند. ازآنجا که بازجایگیری قومیتها در شهر کرمانشاه و شکلگیری حاشیهنشینشدگی بهلحاظ تاریخی درهمتنیده است، اما نباید فراموش کرد که تمام این اقوام به یک اندازه از زیست شهری طرد و ادغام نشدهاند. در این میان کولیها بیش از سایر اقوام طرد شدهاند. آنها هرگز از مجاری مشروع ادغام، همچون آموزش، ازدواج و… نتوانستهاند در زیست شهری ادغام شوند.
منصوری ادامه داد: از سوی دیگر شکلگیری مناسبات درونقومی میان آنان، زنان این قوم را در شهر بیش از دیگر اقوام در معرض تکدیگری قرار داده است. درواقع دورهگردی بههمراه تکدیگری در دهههای گذشته در میان این زنان، جای خود را تنها به تکدیگری داده است؛ این زنان در گذشته کالاهایی عرضه میکردند که اکنون دیگر این عرضه را بهدلایل مختلف کمرنگ یا حذف کردهاند، شاید بهلحاظ اجتماعی تقاضای موثری برای آنها وجود ندارد.
این فعال اجتماعی افزود: پس چهره قومی در میان زنان متکدی نیز مربوط به زنان کولی است. زنان اقوام دیگر نیز در معرض این نوع تکدیگری هستند، اما بسیار کمرنگ است و این برمیگردد به سنتهای قومی که هنوز بر این اقوام حاکم است؛ اما اگر این بحران اقتصادی تداوم یابد، این سنن ازبین خواهند رفت، هرچند تاکنون نیز بخشی ازبین رفتهاند. بخشی دیگری از این حفاظت را کمکهای سازمانهای دولتی و خیریهای انجام میدهند. این کار در محله جعفرآباد صدق دارد ولی در باب کولیها، بهدلایل طردشونده و نبود میانجیهای ادغام، صدق نمیکند.
داغ ننگ
منصوری افزود: در این زمینه نباید عوامل طردشوندگی را هم از یاد برد که همان پیامدهای اجتماعی «انگزدن» است. گروه اجتماعی که ما درحال بحث درباره آن هستیم، داغ ننگی خوردهاند که دیگر خود را با آن هویت میبخشند. درنتیجه از این وضعیت انگخورده بهعنوان سازوکاری برای ادامه حیات استفاده میکنند. میخواهم بگویم، اگر میبینید این زنان با تکدیگری کنار آمدهاند، به این دلیل است که در روند شکلگیری هویت انگخورده، دیگر داغ ننگ تبدیل به امکانی برای معرفی خود و در نتیجه شیوه و سازوکاری ارتباطی میشود تا بتوان با آن زندگی کرد.
وی اظهار داشت: از اینرو تکدیگری یا آسیبهای توأم با آن کمکم از طرف جامعه، هرچند با بار منفی پذیرفته شده و این گروه اجتماعی نیز آن را بخشی از ویژگیهای اجتماعی خود برای معرفی به دیگران میداند و از آن بهره میبرد.
به گفته منصوری، معضل اصلی اینست که آسیبها در این گروه اجتماعی، از زاویه ای که بر تن و ذهن و بهاصطلاح هویت آنان وارد میشود نگریسته نمیشود.
آنها «تنهایی رها» هستند که قوانین فقط زمانی که بخواهد حذفشان کند، بر آنها اعمال میشوند. قانون ویژگیهای طردکننده- ادغامکننده دارد. یعنی با وضعشدن، برای دفاع از ادغامشوندگی بخشی از جامعه، بخشی دیگر را طرد میکنند.
وی ادامه داد: وقتی مقالات یا مصاحبههای تصمیمسازان و مجریان در زمینه تکدیگری بهطور عام و تکدیگری زنان بهطور خاص را میخوانیم، متوجه میشویم پررنگترین ایدهای که در ذهن آنان وجود دارد، ایده جرمانگاری است.
به همین دلیل است که بیش از هرچیز به جمعآوری آنان توسط شهرداری از یکسو و انتقال این متکدیان به اردوگاه چشمهسفید توجه میشود.
منصوری اذعان داشت: بهنظر میرسد که باتوجه به این صورتبندی، آسیب اصلی در نگاه خیره (Gaze) خود نهاد سیاستگذاری قرار دارد. حال آنکه شبانهشدن فعالیت متکدیان زنان، حتما توأم با انواع خشونتهای کلامی، جسمانی و جنسی و روانی خواهد بود. اینها تکرار مکررات است و دیگران نیز آن را بسیار تکرار کردهاند و بر همگان مشخص است.
این جامعه شناس یادآور شد، در نهایت به این نتیجه می رسیم که مهمترین معضل از یک سو به دلیل نگاه سیاستگذاری و نوع قانونگذاری و از سوی دیگر به دلیل سازوکارهای ارائه دادهها و اطلاعات مرتبط است. در طول دهه اخیر شکافهای طبقاتی بیش از پیش شده است و این به دلیل بحران اقتصادی حاکم است که بههمراه آن سازوکارهای رفاهی اجتماعی یا عمومی کاهش چشمگیری پیدا کرده است.
منصوری اضافه کرد: از این رو خانوادهها به حال خود رها شدهاند که در زیرمجموعه همان اصل «طردشدگی» معنا پیدا میکند، به همین دلیل باید سازوکارهای ادغامشونده، همچون تقویت زیرساختهای آموزشی، بهداشتی و رفاهی و… از یکسو و اندیشیدن به شمولیت قانون در نظم سیاستگذاری حاکم که اصولاً شمول آن تضعیف شده است، تأمین شود.
وی افزود: باید تلاش شود، شرایط ادغام کولیها بهطور عام و دختران و زنان کولی بهطور خاص فراهم شود.
این جامعه شناس اقتصادی و توسعه خاطرنشان ساخت، ایجاد این وضعیت نتیجه دههها تداوم و تکوین است و تغییر آن نیز زمانبر است و فقط پژوهش میدانی، آزادانه و مسالهمحور در بلندمدت میتواند تغییر سرنوشت آنان را ممکن کنند. پس نخستین گام، ایجاد سازوکارهایی برای زیرساختهای بهروز آموزشی و بهداشتی و رفاهی رایگان برای آنان، به صورت سازماندهیشده است و سپس پرداختن به آنانی است که اکنون درگیر تکدیگری و آسیبهای همراه با آن هستند.
منصوری ادامه داد: از طرف دیگر باید در این فرآیند به سازوکارهای ازبین رفتن داغ ننگ یا هویت آسیبپذیری که این گروهها کمکم در فرآیند اجتماعیشدن، آن را بخشی از هویت پذیرفتهشده خود کردهاند، نیز اندیشیده شود. زیرا همانطور که گفته شد، داغ ننگ اکنون به بخشی از هویت و امکان آنان برای ادامه حیات تبدیل شده است و همین تبدیلشدن به امکان است که آنان را با نگاه منفی حاکم سازگار کرده است.
وی در پایان افزود: میخواهم بگویم که مفاهیمی مانند عزت نفس و قبحداشتن و… در این شرایط انگخورده دیگر نمیتواند بازدارنده باشد؛ زیرا این داغ، پذیرش اجتماعی یافته است.
گزارش از زهره کریم زاده-خبرنگار طلوع کرمانشاه
دیدگاه